یادی از زنده نام حمید مصدق (1377- 1318) در بیست و سومین سالگرد درگذشت وی.

من اگر برخیزم
حمید مصدق

چه کسی می‌خواهد
من و تو ما نشویم
خانه‌اش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی،
خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شهر
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه‌ی هر دشمن دون
آویزد
دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند
کوه باید شد و ماند،
رود باید شد و رفت،
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه‌ی اندوه زچیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیان نیاز،
در تو دمسردی پاییز – که چه؟
حرف را باید زد!
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخنی از
متلاشی شدن دوستی است،
و عبث بودن پندار سرور آور مهر
آشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی ـ
یا غرق غرور؟!-
سینه‌ام آینه‌ای است
با غباری از غم
تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار
آشیان تهی ‌دست مرا،
مرغ دستان تو پر می‌سازد
آه مگذار، که دستان من آن
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشی‌ها بسپارد
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پرمهر مرا سرو تهی بگذارد
من چه می‌گویم، آه ...
با تو اکنون چه فراموشی‌ها؛
با من اکنون چه نشستن‌ها، خاموشی‌هاست
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می‌خیزند.

حمید مصدق ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ در شهرضا در استان اصفهان به‌دنیا آمد. تحصیلاتش را تا پایان اول دبیرستان در شهرضا گذراند و پس از آن به همراه خانواده‌اش به اصفهان رفت و تحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. در این دوران با منوچهر بدیعی (مترجم)، هوشنگ گلشیری (نویسنده)، محمد حقوقی‌ (شاعر و منتقد ادبی) و بهرام صادقی (نویسنده) هم‌مدرسه بود و با آنان دوستی و مراوده داشت.

مصدق تحصیلات دانشگاهی خود را در سال ۱۳۳۹ در رشته بازرگانی ادامه داد سپس در سال ۱۳۴۳ در رشته حقوق قضایی تحصیل کرد و در مقطع کارشناسی ارشد نیز رشته اقتصاد خواند. همچنین سال ۱۳۵۰ در رشته حقوق اداری از دانشگاه ملی فوق لیسانس گرفت و پس از آن در دانشکده علوم ارتباطات تهران و دانشگاه کرمان مشغول تدریس شد. حمید مصدق از کانون وکلا پروانه وکالت دریافت کرد و از آن به بعد در تمام زندگی به کار وکالت پرداخت.

تحصیلاتش را در انگلیس ادامه داد و در زمینه روش تحقیق به تحصیل و تحقیق پرداخت. او در دانشگاه‌های اصفهان، بیرجند و بهشتی تدریس کرده و تا پایان عمر عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود و مدتی نیز سردبیری مجله کانون وکلا را به عهده داشت. اگر چه حمید مصدق یک حقوقدان و وکیل و استاد دانشگاه بود اما شهرتش در میان مردم به خاطر شعرهای عاشقانه و سیاسی‌ اوست. شعر عاشقانه «سیب» و شعر سیاسی «من اگر برخیزم» از محبوب‌ترین شعرهای اوست. حمید مصدق سرانجام در هفتم آذر ۱۳۷۷ در پنجاه و نه سالگی بر اثر سکته قلبی چشم از جهان فروبست و در در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.


سبک شعری مصدق

‌اصلی‌ترین ویژگی شعر حمید مصدق، ترکیب عشق و سیاست است. او در شعرهای عاشقانه خود عقاید سیاسی‌اش را بروز می‌دهد و حکومت وقت را نقد می‌کند. زبان شعری مصدق، اگرچه آمیخته به زبان کهن فارسی است اما ساده و روان است و این سهل و ممتنع بودن از ویژگی‌های منحصر بفرد شعر او محسوب می‌گردد.

به باور سیمین دانشور؛ شعر مصدق در عین ساده و صمیمی بودن از کسی تقلید نمی‌کند. روایی و توصیفی بودن این اشعار و در عین حال استعاری بودنشان، آن‌ها را در ذهن مردم ماندگار کرده است. اشعار حمید مصدق نمادین است و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانه‌اش را به تصویر می‌کشد. او در شعرهایش از اسطوره‌های اصیل و ایرانی بسیار استفاده کرده که نشان‌دهنده شناخت عمیق و علاقه او به فرهنگ وطنش است و به همین دلایل این اشعار در دل مردم رسوخ کرده و بر زبان‌ها جاری گشته است. منظومۀ «درفش کاویان» از شعرهای سیاسی اوست که با استفاده از عناصر فرهنگ و اسطوره‌های ایرانی در آن عقاید سیاسی‌اش را بیان می‌کند. او همواره در شعرهایش دغدغه‌مند بوده و به دردها و رنج‌های مردم زمانه‌اش پرداخته است.

حضور همیشگی «عشق» از دیگر ویژگی های اصلی شعر مصدق است. آقای دکتر صنعتی در این مورد می‌گوید: «حمید مصدق دوست داشت که از لحظات زندگی‌اش لذت ببرد به جای اینکه برای مرگ خودش گریه کند و سوگوار باشد، و چیزی که کمکش می‌کرد این کار را بکند وجود عشق بود. خیلی از شعرا اینگونه بودند. این عشق به زندگی او بود، به فرد خاصی بود. به شعر بود، به هر حال این‌ها کمک می‌کرد بتواند هراس از مرگ را لاپوشانی کند.»

بانو سیمین بهبهانی درباره معنا و مفهوم عشق در شعر مصدق می‌نویسد: «عشقی که اگر نه بر سر هر کوی و گذر، دست کم در میان دانشجویان و جوانان همسن و سال حمید شناخته است و هنوز هم در هنگامه میانسالی او گهگاه نقل محافل است و پیگیری همین عشق بی فرجام شاید جاذبه شعر مصدق را حمیدی وار فزون کرده باشد. اما در عشق او خودخواهی جایی ندارد و معشوق نه تنها آماج تیر تهمت و دشنام نمی‌شود بلکه برای همیشه، چون تندیسی مقدس در خلوت شعر او باقی می‌ماند.»

منظومه‌ها و اشعار

درفش کاویان (۱۳۴۱) آبی، خاکستری، سیاه (۱۳۴۳) در رهگذار باد (۱۳۴۷) دو منظومه؛ شامل آبی، خاکستری، سیاه - در رهگذار باد (۱۳۴۸) از جدایی‌ها (۱۳۵۸) سال‌های صبوری (۱۳۶۹) تا رهایی؛ شامل مجموعه‌های فوق (۱۳۶۹) شیر سرخ (۱۳۷۶)